سپهرسپهر، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

سپهر شازده کوچولوی ما

ختنه

روز 31 فروردین واسه ختنه اماده ت کردیم.من و شما با بابا سعیدو مادر جون و عزیز جون واقاجون رفتیم پیش اقای دکتر . ادم دکتر اشنا هم داشته باشه کلی خوش بحالشه اونجا خاله نرگس هم منتظر ما بود.اقای دکتر شوهر خاله ی مامان و باباس.من و بابایی رو از اتاق بیرون کردن تا کارو شروع کنند.وقتی برگشتیم با اینکه هنوز در اتاق بسته بد ولی گریه نمیکردی خوشحال شدم  که عجب پسر شجاعی دارم.ولی وقتی وارد اتاق شدم و پاهای خونیتو دیدم دست و پام لرزید اصن انگاری باور نمیکردم خون و بخیه هم جز ختنه است.اینقد هول شده بودم بدون تشکر و خداحافظی از اقای دکتر بغلت کردمو اومدم بیرون.عزیز دل مادر بابت گرفتن پاهات اونقد ناراحت بودی که خودتو ناخن کشیدی اون روز و کلی گریه ...
13 ارديبهشت 1393

سلام

اول از همه سلام به همه ی دوستا و خاله ها و عموهایی که قراره برای پسرم پیدا شن دوم اینکه پسرم ببخشید که اینقد با تاخیر شروع کردم به نوشتن ولی خوب تمام لحظات خوب و بد و واست یادداشت کردم.میخوام از لحظه لحظه ی احساساتم بهت باخبرت کنم. نمیدونم از کجا شروع کنم با چند تا عکس شروع میکنم تا راه بیفتم ...
13 ارديبهشت 1393