به نیم سالگیت داریم نزدیک میشیم
سپهر جون مامان داره نیم ساله میشه و تو این شش ماه کلی به من و بابا انرژی داده کارهایی که سپهر تو این ماه یاد گرفته اینان:
عزیز دلم به راحتی واسه گرفتن اشیاء سینه خیز میره.رو دستاش بلند میشه تا چهاردست و پا بره اما هنوز متوجه نیست باید دستاشو حرکت بده و شیرجه میره که خیلی خطری شده.رو مبل دوس داره بشینه و به حرفا گوش بده هم به شعر و داستان و هم به مسائل سیاسی و اقتصادیو فرهنگی جامعه اگه تو این وضعیت یه لحظه ساکت بشی واسه سرگرمی خودش خم میشه و انگشت شست پاشو میخوره یه وضعیتی....
با دهنش حباب درست میکنه مثه همه بچه های دیگه تمام چیزهایی که میگیره به سمت دهنش میبره.دیگه موقع شستن دست و صورتشم اصرار داره آبو بگیره حالا بیا راضیش کن اون گرفته نمیشه.تا اسباب بازی ارگتو میگیرم جلوت سریع دگمه هاشو فشار میده و صداشو در میاره. در ضمن خیلی هم خود شیفته است این پسر جلو آینه یک حالی باخودش میکنه که بیا و تماشا.علاقه ی عجیبی هم داره که باهاش کارهای عجیب غریب انجام بدی.مثلا بزاریش تو سینی یا تو ظرف پر از پوست بانجون و ....
کلا این روزا سپهرو میتونی هرجایی پیداش کنی.
دوس نداره دست به مماخش بزنم..دوست نداره تنهاش بذارم دوست نداره خوابش دیر بشه و دوست نداره بره بغل یه غریبه ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا با آدمهایی که بیرون میبینه اینقد مچ میشه.عاشق دایی وحیده طوری که وقتی میبینش فقط با حرکت ابروهاش قهقهه ی پسرو میتونی بشنوی.
اینا کارهای سپهرخان بود.از الان نگران واکسنشم.نمیدونم چرا اینقد واکسن زدن سخته واسه من.