سپهرسپهر، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

سپهر شازده کوچولوی ما

مادرانه ها

پسر عزیزم تو این دنیایی که قدم گذاشتی همیشه آدم به اون چیزی که میخواد نمیرسه ولی این دلیل نمیشه تو دست از تلاش برداری تو خدای بزرگی داره که همیشه بهترین ها رو برات رقم می زنه. خدای مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای اگاه و راضی کن که مبادا کوچکی چیزهای که ندارم ارامشم را بر هم بزند ...     ...
20 ارديبهشت 1393

سپردن سپهر به بابا سعید

معمولا وقتی سعید از سر کار می یاد و لطف میکنه وروجکو نگه می داره تا من به کارام برسم اخرش به اینجا ختم میشه حالا چند تا سوال پیش میاد بابا سپهرو خوابونده؟ سپهر،بابا رو خوابونده؟ من،جفتشون خوابوندم؟ اصن من خوابم؟یا همه ی موارد شایدم هیچکدام ...
16 ارديبهشت 1393

مادرانه ها

سپهر عزیزم تو 45روزگی از سکسکه ی خودش خیلی عصبانی میشه از خمیازه کشیدنش خیلی ناراحت میشه از بغل کردن و راه بردنش خیلی خوشش میاد طوری که همه بهش میگن بغلی شده از اینکه رو به شکم بزاریمش خوشش میاد و خودش به جلو میکشه پسر گلم قشنگترین لحظات زندگیمو داری می سازی وقتی موقع شیر خوردن تو چشام ذل می زنی لذت دنیا را بهم می دی تو اون نگاهات یه دنیا حرفه.وقتی گریه می کنی و فقط تو بغل من اروم می شی احساس ارامش می کنم
13 ارديبهشت 1393

ختنه

روز 31 فروردین واسه ختنه اماده ت کردیم.من و شما با بابا سعیدو مادر جون و عزیز جون واقاجون رفتیم پیش اقای دکتر . ادم دکتر اشنا هم داشته باشه کلی خوش بحالشه اونجا خاله نرگس هم منتظر ما بود.اقای دکتر شوهر خاله ی مامان و باباس.من و بابایی رو از اتاق بیرون کردن تا کارو شروع کنند.وقتی برگشتیم با اینکه هنوز در اتاق بسته بد ولی گریه نمیکردی خوشحال شدم  که عجب پسر شجاعی دارم.ولی وقتی وارد اتاق شدم و پاهای خونیتو دیدم دست و پام لرزید اصن انگاری باور نمیکردم خون و بخیه هم جز ختنه است.اینقد هول شده بودم بدون تشکر و خداحافظی از اقای دکتر بغلت کردمو اومدم بیرون.عزیز دل مادر بابت گرفتن پاهات اونقد ناراحت بودی که خودتو ناخن کشیدی اون روز و کلی گریه ...
13 ارديبهشت 1393

سلام

اول از همه سلام به همه ی دوستا و خاله ها و عموهایی که قراره برای پسرم پیدا شن دوم اینکه پسرم ببخشید که اینقد با تاخیر شروع کردم به نوشتن ولی خوب تمام لحظات خوب و بد و واست یادداشت کردم.میخوام از لحظه لحظه ی احساساتم بهت باخبرت کنم. نمیدونم از کجا شروع کنم با چند تا عکس شروع میکنم تا راه بیفتم ...
13 ارديبهشت 1393