سپهرسپهر، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

سپهر شازده کوچولوی ما

به نیم سالگیت داریم نزدیک میشیم

سپهر جون مامان داره نیم ساله میشه و تو این شش ماه کلی به من و بابا انرژی داده کارهایی که سپهر تو این ماه یاد گرفته اینان: عزیز دلم به راحتی واسه گرفتن اشیاء سینه خیز میره.رو دستاش بلند میشه تا چهاردست و پا بره اما هنوز متوجه نیست باید دستاشو حرکت بده و شیرجه میره که خیلی خطری شده.رو مبل دوس داره بشینه و به حرفا گوش بده هم به شعر و داستان و هم به مسائل سیاسی و اقتصادیو فرهنگی جامعه اگه تو این وضعیت یه لحظه ساکت بشی واسه سرگرمی خودش خم میشه و انگشت شست پاشو میخوره یه وضعیتی.... با دهنش حباب درست میکنه مثه همه بچه های دیگه تمام  چیزهایی که میگیره به سمت دهنش میبره.دیگه موقع شستن دست و صورتشم اصرار داره آبو بگیره حالا بیا راضیش کن اون...
19 شهريور 1393

سپهر و این روزها

سلام به روی ماهتون به چشمای سیاهتون گفتم اولش یه چیزی بگم این همه تاخیر از دلتون درآد. راستش کوچولوی ما گرفتار یه سرماخوردگی شده بود و کلی بهونه گیری میکرد ولی قربونش برم سعی میکرد با وجود بیحوصلگی دل مامان و باباشو نشکنه و واسمون بخنده.خدایا هوای همه بچه ها رو داشته باش. گل پسرم  زمانی که سرما خورده بود زمانی که دور هم جمع میشیم معمولا سپهر سرگرم کننده ی اون جمعه.این عکسا خونه خاله مریمه اینم بگم که باید یه دوربین از ادمایی که پشت دوربینن عکس میگرفت همه تعدادشو همه کارهایی که واسه جلب توجه سپهر انجام میدادن. اینجا سپهر خان ارباب سالاری نشسته و داره کیف میکنه 5دقیقه بعد از حضور برادران زحمتکش انتظامی و سپهری...
11 شهريور 1393

مادرانه3

مهربونم همیشه مهربون بمون همیشه مثل الان باش که دلمو نمیشکنی و واسم میخندی دلم میخواد همیشه تو این سن باشی ولی باز دلم نمیخواد خدا ارزومو براورده کنه اخه میخوام قد کشیدنت و ببینم دلم میخواد بزرگ شدنتو با ذره ذره ی وجودم حس کنم. پسرم واست خیلی برنامه دارم از الان دارم سعی میکنم اجراشون کنم.امیدوارم هم شما باهام همکاری کنی و مهمتر اینکه خدا بهمون کمک کنه.میخوام حتما شنا وسوارکاری خوب یاد بگیری حتما به ساز بتونی بنوازی.میخوام شبا باهم بریم پشت بوم رصد کنیم تو این کار خودم خیلی میتونم کمکت کنم.باید ستاره ها وصور فلکی و بشناسی.تلاش میکنم استعدادتو کشف کنم تو هر زمینه ای باشه کمکت میکنم گسترشش بدی.  و من تورا مثل لذت تمام شدن مشق شب...
31 مرداد 1393

5ماهگیت مبارک گلم

سلام قشنگم اول بذار روز پزشک و به همه پزشک ها و دانشجویان پزشکی تبریک بگیم.سردسته شون دکتر قانعی که واقعا پزشک با تجربه ایه و بعدش به محسن و فاطمه ی عزیز که دانشجوی پزشکی ان و به مهسا جون که دانشجوی دندون پزشکی.روززتون مبارک امیدوارم که هیچ بچه ای شما رو نبینه. آنگاه که دردمندی سلامت خود را بازیابد آنگاه که دستی به نشان شکر به  آسمان بلند شود ملائک تو را می ستایند روز پزشک مبارک خوب حالا بگم از پسر کوچولو که این روزا به شدت تلاش میکنه واسه سینه خیز رفتن اما نمیدونم چرا دنده عقب میره.راستی بالاخره موفق شدیم بریم مشهد واسه زیارت.سپهرم نمیدونم چرا بعضی ها این مدلی ان و اصلا حواسشون به...
31 مرداد 1393

فعالیتهای شاه پسر

سلام شیرینم این روزا عین فشنگ دیگه غلت میزنی وکار من حسابی سخت شده حتی یه لحظه هم نمیتونم تنهات بزارم. عاشق ددر دودوری و حسابی کیف میکنی وقتی تو بیرون راه میبریمت و عاشق ماشین های بزرگی و به ماشین های کوچیک اصلن توجه نمیکنی و از موتور هم حساب میبری کلی. پسر کوچولوی مامان علاقه ی خودشو به اسباب بازی هاش تازه داره نشون میده و اینکه ارگ بازی رو خیلی دوس داره به شرطی که خودش دگمه هاشو فشار بده. این روزا فقط باید با یه چیزی سرگرم باشی وگرنه ...... بابایی تا سرشو میاره بوست کنه موهاشو میکشی و خدارو شکر این کار و فقط با بابا میکنی وگرنه ..... پاهات به زور به زمین میرسه وقتی سوار روروئکی ولی با تلاش زیاد خودتو اینورو اونور ...
19 مرداد 1393

عید،تفریح

فطر،عید تولد انسان است.انسانی که به هفت دریای عشق گذر کرد و اکنون تولد خود را جشن میگیرد. سلام وجودم خوبی مادر؟ عیدت مبارک. روز عید فطر دعوت بودیم باغ خاله اینا.اونجا هم تولد بود و هم اولین تفریح پسری. روز قبلش کلی باهات حرف زدم که تو باغ پسر  خوبی باش و شما هم حرف گوش کن بودی و اصلا مامان و بابا رو اذیت نکردی. وقت خواب خوب خوابیدی و وقت بازی و تولد کاملا همکاری کردی. اینم یه تولد کاملا بیابونی پسر کوچولوی من تو مراسم تولد خوابید و من عکسی ازش ندارم که بزارم.   ...
8 مرداد 1393

چهار ماهگی و فعالیت ها

آقا سپهر ما امروز واکسن 4 ماهگی شو زد و چون به قطره تب بر عادت نداره بیشتر از هر روز خوابیده و الانم خوابه. پسر نازم این بار هم شجاع بود مردی شده واسه خودش. اما بگم: سپهر عاشق این کتابشه،کارم شده روزی یه بار کل این کتابو واسش می خونم و خودش با بچه های تو کتاب حرف می زنه و میخنده.     گل پسر بعد از یه حموم که خیلی دوس داره آب بازیو، واما کار جدید این آقا که دیگه به یه انگشت قانع نیست  دو،سه،وحتی چهار تا از انگشتاشو با هم میبره تو دهنش و اینم حاج آقا سپهر سپهر و تجربه ی کارهای جدید     ...
26 تير 1393